هر جا که داد تشنهلبی پیش یار جان
بر کشتگان کرببلایت گریستم
در شام هجر از دل تنگ خرابهام
هی ناله کردم و به عزایت گریستم
هر جا که مرغ نوحهسرا نوحه کرد سر
پرپر زدم من و به هوایت گریستم
هر کس به سینه میزد و میگفت یاحسین
همراه او به زیر لوایت گریستم
برخیز و باز بر سر نی آیه ای بخوان
ای من فدای آن سر از تن جدای تو
اندر منا ذبیح یکی بود و زنده رفت
ای صد ذبیح کشته شده در منای تو
رفتی به پاس حرمت کعبه به کربلا
شد کعبه ی حقیقی دل کربلای تو
اجر هزار عمره و حج در طواف تست
ای مروه و صفا به فدای صفای
متاسفانه واقعه کربلا آنگونه که شایسته و بایسته است، در هنر و اندیشه و ادبیات
داستانی ما جایگاه حقیقی خود را پیدا نکرده و جز بخش بسیار اندکی از شعار و چند
نقاشی و تابلوی ارزشمند، این رویداد عظیم، فقط در فرهنگ عامیانه و بستر اجتماعی
جریان یافته و به دلیل همین بضاعت اندک پژوهشی و ادبی پیوسته دچار تحریف و
آسیب شده است.
قمه زدن، سینه زدن با بدن برهنه در جایی که احتمال گناه می رود، زنجیر زدن به
شکلی که به بدن صدمه قابل اعتنا برسد و رفتارهایی از این دست، شایسته ملت مقاوم
و مومن و اندیشمند ایران اسلامی نیست. پایین آوردن مراسم عزاداری سالار شهیدان
در این سطح، کاری است که هرگز به عقل دشمنان دین و خصمان همیشگی سالار
مردان عاشورا هم خطور نمی کند و ما به نام عزاداری و به هزینه خود کاری را می کنیم
که دشمنان دین و عزت ما یا دهها برابر هزینه هم از پس آن بر نمی آیند.
نکته مهم دیگر نصب شمایلهای توهین آمیزی است که در محرم سال گذشته در گوشه
و کنار شهر دیده میشد و وجود مبارک حضرت عباس و سیدالشهدا (ع) را در قالب
تمثالهایی که بیشتر توصیف کننده پهلوان پنبههای سینمای هالیوود است به رخ می
کشید. بدن برهنه آن دو بزرگوار با عضلات پیچیده به سبک قهرمانان پرورش اندام، نه تنها
شور و حماسه را در ذهن مخاطب پدید نمی آورد که این رویداد و سردمداران بزرگوار آن
را تا حد قهرمان فلان فیلم اکشن تنزل می داد.
امام حسین در روز ترویه یعنى هشتم ذى حجه سال 60 قمرى از مکه معظمه به سوى عراق مهاجرت فرمود و پس از چند روز، لشکریان عبیدالله بن زیاد به فرماندهى حر بن یزید ریاحى با آن حضرت مواجه شده و مانع حرکت آن حضرت به سوى کوفه شدند. گرچه حر بن یزید، مأموریت داشت با امام حسین برخورد شدید نماید، ولیکن رفتار وى با آن حضرت بر رفق و مدارا بود. به همین جهت حر و لشکریانش در نماز جماعت امام حسین(ع) شرکت مى کردند و به خطبه هاى دلنشین وى گوش جان مى سپردند و این دو سپاه، چند روز بدون هیچگونه مشکلى در کنار هم بودند.
اما عبیدالله بن زیاد که عطش فراوان براى جنگ با اباعبدالله الحسین داشت، نامه اى به حر بن یزید نوشت و وى را مأمور سختگیرى بر امام حسین (ع) نمود. حر بن یزید نیز طبق فرمان، راه را بر امام حسین و یارانش مسدود نمود و آنان را به سوى منطقه خشک و بى حاصل به نام کربلا هدایت کرد و در آنجا آنان را در محاصره خویش قرار داد.
روز پنج شنبه دوم ماه محرم سال 61 هجرى امام حسین علیه السلام در یکى از نواحى نینوا به نام کربلا فرود آمد. قافله امام حسین چون به سرزمین کربلا رسیدند، آن حضرت پرسید:
این زمین چه نام دارد؟ عرض کردند: کربلا.
آن حضرت تا نام کربلا را شنید، فرمود: اللهم انی اعوذ بک من الکرب و البلاء.
فرمود: این، موضع کرب و بلا و محل محنت و عنا است، فرود آیید که اینجا منزل و محل خیمه هاى ما است و این زمین، جاى ریختن خون ما است و در این مکان قبرهاى ما واقع خواهد شد. جدم رسول خدا مرا به این امور خبر داد.
روز بعد عمر بن سعد بن ابى وقاص زهرى با چهار هزار نفر از کوفه رسید و در مقابل امام جاى گرفت. عمر بن سعد از قریش و از طایفه بنى زهره بن کلاب و خویش نزدیک حضرت آمنه مادر بزرگوار رسول خدا (ص) بود. پدرش سعد بن ابى وقاص از پنج نفرى است که در آغاز بعثت رسول خدا صلى الله علیه و آله بوسیله آشنایى با ابى ابکر به دین اسلام در آمدند و نام او در تاریخ اسلام و فتوحات اسلامى پر آوازه است.
عمر بن سعد کسى نزد امام علیه السلام فرستاد که چرا به عراق آمده اید؟ امام در جواب فرمود: عراقیان خود مرا با نوشتن نامه خوانده اند اکنون اگر از آمدن من کراهت دارید به همان حجاز باز مى گردم. ابن سعد نامه اى به ابن زیاد نوشت و آنچه را امام فرموده بود گزارش داد. ابن زیاد گفت: اکنون که چنگال هاى ما به سوى او بند شده است، امید نجات و بازگشتن به حجاز دارد؟ دیگر گذشت و راهى براى وى باقى نمانده است.
آنگاه به ابن سعد نوشت نامه ات راخواندم آنچه نوشته بودى فهمیدم از حسین بن على علیه السلام بخواه که خود و همه همراهانش با یزید بیعت کنند و آنگاه که بیعت به انجام رسید، ما هرچه خواستیم نظر خواهیم داد. سپس نامه دیگرى از ابن زیاد رسید که آب را به روى حسین و یاران وى ببند تا قطره اى از آن را ننوشند، و عمر بى درنگ عمرو بن حجاج را به فرماندهى چهار هزار سوار فرستاد که میان اباعبدالله و آب فرات حایل شدند و راه آب را بر امام و اصحابش بستند و این پیش آمد و سه روز پیش از شهادت امام روى داد.
امام علیه السلام از ابن سعد خواست که با وى ملاقات کند و شبانه در میان دو سپاه ملاقات کردند و مدتى با هم سخن گفتند. چون عمر بن سعد به اردوگاه خود بازگشت و نامه به ابن زیاد نوشت که خدا آتش جنگ را خاموش کرد و با هم توافق کردیم و امر امت به خیر و صلاح برگزار شد، اکنون حسین بن على آماده است که به حجاز برود و به یکى از مرزهاى اسلامى روانه شود و آنگاه جمله اى را به عنوان دروغ مصلحت آمیز براى رام کردن ابن زیاد نوشت. با رسیدن این نامه ابن زیاد نرم شد و تحت تاثیر پیشنهادهاى ابن سعد قرار گرفت. اما شمر بن ذى الجوشن (لعنت الله علیه) که حاضر بود گفت: اشتباه مى کنى، این فرصت را غنیمت شمار و دست از حسین بن على که اکنون بر وى دست یافته اى بر مدار که دیگر چنین فرصتى به دست نخواهى آورد. ابن زیاد گفت: راست مى گویى، پس خودت رهسپار کربلا باش و این نامه را به ابن سعد برسان که حسین و یارانش بدون شرط و تسلیم شوند. آنگاه ایشان را به کوفه فرستاده و گرنه با ایشان بجنگد و اگر هم ابن سعد زیر بار نرفت و حاضر نشد با حسین بن على بجنگد، تو خود فرمانده سپاه باش و گردن او را بزن و سرش را براى من بفرست.
آنگاه به ابن سعد نوشت: من تو را نفرستادم که با حسین بن على مدارا کنى و نزد من از وى شفاعت کنى، و راه سلامت و زندگى او را هموار سازى. اکنون ببین اگر خود و یارانش تسلیم شدند آنها را نزد من بفرست، و اگر امتناع کردند بر آنها حمله کن تا آنان را بکشى و بدن ها را مثله کنى، اما عهد کرده ام که او را بکشم و لگد کوب اسب ها کنم. اکنون اگر به آنچه دستور دادم عمل کردی، تو را پاداش مى دهم و اگر به این کارها تن ندادى از کار ما و سپاه ما برکنار باش و لشکریان را به شمر بن ذى الجوشن واگذار که به ما وى دستور داده ایم.
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد (ص) و آل محمد.
هرکسی با تو باشه دنیا براش بی ارزشه
هرچی هم ناز بکنی میاد و نازت میکشه
بچشمم قدم تو
بنازم کرم تو
چه زیباست حرم تو
آرزومه دیدن اون گنبد طلائیه
آقا بین الحرمین چه جای با صفائیه
تا کبوتر دلم حرم رو از دور میبیه
پر میگیره و میاد تو کف العباس میشینه
دیدن عکس چشات هر روز وشب کار منه
بعد مرگ من آقا پیرهن سیاهت کفنه
من که حرفی ندارم به پای چشمات بمیرم
تنها آرزوم اینه که تو حرم شور بگیرم
خلج علی ، خسته و تنها مختاری کشتند مرتضی را هلالی مظلوم ترین امیر عالم هلالی روز پر بلا خلج شب گره گشایی خلج کنار بستر پدر سیب سرخی علی مظلوم عالم مختاری عشق مولا طاهری مراسم قرآن سرگرفتن طاهری مراسم قرآن سر گرفتن 80 علیرضا هلالی مراسم شب احیاء 19 (1) علیرضا هلالی مراسم شب احیاء 19 (2) علیرضا هلالی مراسم شب احیاء 19 حاج منصور ارضی مراسم شب احیاء (19) 1 مسجد ارک حاج منصور ارضی مراسم شب احیاء (19) 2 مسجد ارک حاج منصور ارضی مراسم شب احیاء (19) 3 مسجد ارک حاج منصور ارضی مراسم شب احیاء (19) 4 مسجد ارک حاج منصور ارضی مراسم شب احیاء (19) 5 مسجد ارک
توبه، بازگشت و پشیمانی و خودداری از گناه و دوری از کارهای بد و ناپسندی است که برای آدمی پیش میآید. توبه یکی از ویژگیهای اخلاق ایمانی است که به وسیله آن انسان به نردبان رشد و ترقی گام میگذارد، پالایشگاهی است که همه مواد زائد و مضر را از نفس انسان جدا و تصفیه مینماید، تا پاک و بیآلایش به پیشگاه پرودگارش پرواز کند. از پی هر درد دارویی بنهاده/ درد گنه را ز توبه باید درمان.
بزرگانی همچون امام غزالی رحمةاللهعلیه شرایط توبه را اینگونه بیان میفرمایند: |